علیرضا اصلاحی
بهاران را خزان کردند و ماندند
خزان را جاودان کردندو ماندند
دگر از جان و از جانان مگویید
که مارا نیمه جان کردند و ماندند
جفا با دشت و کوه ودریا
ستم با آسمان کردندو ماندند
کجایی ابر تاخون را بشویی
که خون در خون روان کردند و ماندند
زمین را بذر تلخ کینه کاشتند
زمان را بی نشان کردندو ماندند
دل صدهاهزاران مهربان را
بهم نامهربان کردندو ماندند
تورا آواره در کوه و بیابان
مرا بی آشیان کردند و مادند
بخوان ای روح رستاخیزیه من
بخوان با من, زیان کردندو ماندند
بهاران را خزان کردند و ماندند
خزان را جاودان کردندو ماندند
دگر از جان و از جانان مگویید
که مارا نیمه جان کردند و ماندند
جفا با دشت و کوه ودریا
ستم با آسمان کردندو ماندند
کجایی ابر تاخون را بشویی
که خون در خون روان کردند و ماندند
زمین را بذر تلخ کینه کاشتند
زمان را بی نشان کردندو ماندند
دل صدهاهزاران مهربان را
بهم نامهربان کردندو ماندند
تورا آواره در کوه و بیابان
مرا بی آشیان کردند و مادند
بخوان ای روح رستاخیزیه من
بخوان با من, زیان کردندو ماندند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر